نبرد رمضان یا جنگ پنجاه روزه ی غزه، نشان از وجود تأثیر گزاری مقاومت بر آینده ی منطقه است. به طوری که نه تنها دلایل اصلی حمله ی دولت غاصب و ددمنش صهیونیستی توجیه نگردید بلکه با انفعال بیشتر از مواضع خود نسبت به جریان مقاومت، مجبور به ترک حمله و دستپاچگی برای پذیرش صلح شد. در این نوشتار به بررسی مسئله ی فلسطین پس از نبرد رمضان میپردازیم.
حمله ی تهاجمی دولت غاصب صهیونیستی با عنوان «لبه ی محافظتی» در تابستان امسال با موضوع دفاع از مردم صهیونیستی در قبال حملات موشکی گروههای مقاومت شروع شد. حمله ای که بهانه ی کشته شدن سه شهروند نوجوان صهیونیستی نیز به آن افزود و سبب شد تا با مظلومنمایی این رخداد و استفاده از تبلیغات گسترده، افکار عمومی مردم صهیونیستی نسبت به حمله ی مجدد علیه ملت بیدفاع فلسطین آماده شود. غافل از آنکه این حمله فراتر از پیشبینیهای متفکران نظامی اسرائیل، موجی از مشکلات، انفعال سیاسی و… را برایشان ارمغان آورد. در واقع ایستادگی گروههای مقاومت و گسترده شدن حملات نظامی به همراه اولین اقدام آفندی علیه مواضع صهیونیستی در عمق مناطق اشغالی، هراس و ناامنی فراوانی را در دل ساکنین شهرکنشینان صهیونیستی ایجاد نمود تا جایی که موجی از مهاجرت معکوس از سرزمینهای اشغالی آغاز شد. بر این اساس کابینه ی امنیتی نتانیاهو، نخستوزیر رژیم جعلی اسرائیل دو راهبرد مهم را در برابر این شکست در پیش گرفت تا بتواند خسارتهای فراوان این اقدام ددمنشانه را در درون و بیرون از مناطق اشغالی جبران نماید.
الف) خارجسازی مسائل فلسطین از اولویت
ایجاد بحران در منطقه ی غرب آسیا به ویژه مسئله ی تروریست، رویکردی بود که دولتمردان غربی به ویژه آمریکا برای حمایت از صهیونیستها و نابودی محور مقاومت آغاز کردند. پس از حوادث سوریه و شکلگیری بزرگترین گروه تروریستی جهان با عنوان داعش به دست دستگاههای اطلاعاتی آمریکا، ترکیه، عربستان و دیگر حامیان بینالمللی استکبار، این بار هدف از نا امن سازی منطقه، ایجاد گسست و درگیر سازی کشورهای مقاومت به مسائل درونی، دستور کار کشورهای مستکبر جهانی و مرتجع منطقه ای قرار گرفت. لبنان و عراق دو کشوری بود که مورد بررسی و اقدام قرار گرفت تا بتوانند دو محور اصلی مقاومت و همپیمان راهبردی جمهوری اسلامی ایران را درگیر مسائل امنیتی درونی خود نمایند و جریانهای مقاومت همچون حزبالله لبنان، سازمان بدر، کتائب حزبالله عراق، کتائب عصائب اهل حق، حزب الدعوه، مجلس اعلی و.. را از بازیگری در عرصه ی بینالمللی به حواشی داخلی معطوف سازد تا حاشیه ی امنی اطراف مناطق اشغالی فلسطین ایجاد نموده و مسئله ی حمله ی نظامی به نوار غزه از موضوع اصلی رسانهها خارج گردد تا تهدیدات بیرونی و حاشیه ایِ اسرائیل کاهش یابد. اقدامی که توانست با محوریت اصلی دولتها آمریکا، ترکیه، عربستان و کشورهای اروپایی موجی از اسلام هراسی و مقاومت هراسی را در جهان تبلیغ نموده و آن را دستاویز جنایتهای بعدی خود نماید. در چنین فضای مسموم رسانه ای، دولت صهیونیست افزایش شهرکسازیها را در دستور کار خود قرار داد. رفتاری که مخالف تعهد این دولت جعلی در مذاکرات به اصطلاح سازش بود و نشاندهندهی عدم پایبندی این رژیم به همه ی تعهدات خود است. درواقع موج شهرکسازی در دولت نتانیاهو با شدت رو به افزایش است تا بتواند علاوه بر اشغال سرزمینهای بیشتر در مناطق کرانه ی باختری، عملاً مسئله ی سرزمین فلسطین را نابود سازد. در این راستا، ساخت شهرک در اطراف قدس شرقی به شدت در حال افزایش و برنامهریزی است.
ب) ایجاد تفرقه در گروههای فلسطینی
یکی از اهداف دولت جعلی اسرائیل، ایجاد تفرقه در میان گروههای فلسطینی است. از سویی با حمایت فتنه آمیز از فتح، سرکوب گروههایی همچون حماس و جهاد را در دستور کار خود قرار داده تا بتواند از همسویی گروههای مختلف فلسطینی در حل مسئله ی فلسطین و زدودن دولت غاصب صهیونیستی جلوگیری نماید. رفتاری که به شدت پس از نبرد پنجاه روزه از سوی کابینه و دستگاههای امنیتی اسرائیل دنبال شده و تمامی روشهای مذاکره درون گروههای فلسطینی را مسدود مینماید. در واقع صهیونیست ها با چنین رفتاری به دنبال درگیری گروههای فلسطینی با خود هستند تا مسئله ی فلسطین از درون نیز مطالبه نگردد.
اما آنچه که باید به آن توجه داشت، اولویت قرار گرفتن مسئله ی فلسطین است. تا جایی که رهبری معظم انقلاب در این باره میفرماید: «فلسطین، مسئلهی اول در میان همهی موضوعات مشترک کشورهای اسلامی است». بر این اساس، آنچه که بایستی به آن توجه دشت، قدرتمندی و استحکام درونی گروههای مقاومت به همراه پرداخته شدن این مسئله در موضوعات جهان اسلام است تا جنایتها و ددمنشیهای دولت صهیونیستی دگربار تکرار نگردد.
منتشر شده در :
روزنامه شهر آرا
پایگاه خبری – تحلیلی امت اسلامی
گروه مطالعات راهبردی سراج بلیغ