وقتی اصلاح طلبان تحمل ندارند؟

شکل گیری جریان های سیاسی انقلاب اسلامی و ایجاد انشقاق اساسی در آنان پس از دولت سازندگی و در انتخابات ریاست جمهوری دور هفتم به شدت احساس شد. فضای ایجاد شده در دوران تبلیغات انتخاباتی، جریانی را پیروز انتخابات کرد که با رویکرد متفاوت و البته خاص در صحنه ی انتخابات حضور پیدا نمود. در این نوشتار به بررسی این جریان پس از پیروزی انتخابات ریاست جمهوری که مهمترین انتخابات در سطح ملی و حائز اهمیت خاص است می پردازیم و برخورد این جریان با منتقدین و حتی درون خود را به طور اجمال بیان می داریم .

اقدامات دولت هفتم به عبارت دیگر دولت اصلاحات و ایجاد  فضاهای خاص گفتمانی، نقد ناپذیری و حمله به منتقدان و حتی جناح های فعال در کشور همچون رئیس دولت قبلی با الفاظی ناشایست، ایجاد روزنامه های زنجیره ای و… فضای کشور را به جایی رساند که منجر به آن شد تا رهبر فرزانه ی انقلاب اسلامی در سال آخر دولت هفتم مطالب مهمی را بیان دارند. ایشان در ضمن تحلیل و تبیین مفاهیم اصلاح طلبی، تذکرات فراوانی را به فعالان این عرصه در درون و برون نظام می دهند و به کسانیکه وهم آن را داند، دولت اصلاح طلبان در ایران همچون دولت گورباچف است و در نهایت می توانند با نفوذ در نظام اسلامی سرنوشت کمونیست و شوروی را به ارمغان آورند، اشاره می دارند :

« این ها { دشمنان } در چند مورد اشتباه کردند: اشتباه اولشان این است که آقای خاتمی، گورباچف نیست. اشتباه دومشان این است که اسلام، کمونیسم نیست. اشتباه سومشان این است که نظام مردمیِ جمهوری اسلامی، نظام دیکتاتوری پرولتاریا نیست. اشتباه چهارمشان این است که ایرانِ یکپارچه، شورویِ متشکّل از سرزمین های به هم سنجاق شده نیست. اشتباه پنجمشان این است که نقش بی‌بدیل رهبری دینی و معنوی در ایران، شوخی نیست. »(1)

این بیان کاملاً می توانست راهگشای دولت هفتم باشد. اما آنان نتوانستند از این فرصت استفاده کنند و اشتباهات راهبردی خود در فتنه ی 1378 و کوی دانشگاه را جبران نمایند. اشتباهاتی که در سال های بعدی همچون 82 و 88 تکرار شد و آن را از قافله ی سیاسی کشور دور کرد. تا جایی که در انتخابات مجلس هفتم، هشتم، نهم و دولت های نهم، دهم و یازدهم، پیروزی از آن جریان دیگر سیاسی کشور گردید. بر همین اساس جریان اصلاح طلبان به دنبال برنامه ریزی جدید و راه اندازی تشکلی نوین از نسل دوم اصلاح طلبان بودند. آنان قانون مداری، برنامه ریزی برای تشکیلات محوری و ایجاد گفتمان ثابت و نیز داشتن انسجام تشکیلاتی را به عنوان سرلوحه ی سیاسی خود قرار دادند و اعلام موجودیت کردند. برائت از اشتباهات راهبردی گذشتگان به ویژه نسل اول اصلاح طلبان که خطاهای آنان در چندین موقعیت حساس کشور به ضرر نظام تبدیل گردید از مهمترین نقاط برجسته ی این تشکل نوپا بوده است. در واقع ندای اصلاح طلبان شکل خود را بر پوست اندازی نوین استوار نموده بود تا بتوانند در میان جامعه ی مخاطبان خود، پایگاهی بنا نماید. اما این رفتار و حضور سیاسی به نگاهی بعضی از اصلاح طلبان خوش نیامد. حملات پی در پی این جریان اصلاح طلبان علیه تشکل نوپای ندا تا به آنجا رسید که به زعم کارشناسان، ندا در نطفه ی سیاسی خود، رو به فروپاشی نهاد . انتقاد های فراوان افرادی همچون حمیدرضا جلائی پور از اعضای شورای مرکزی حزب اصلاح طلب مشارکت است تا جایی بود که ضمن مشروعیت زدایی از این تشکل، نبود بزرگان اصلاح طلب را در آن مهمترین ضعف آن می داند و اشاره می کند :

« وزنه‌های این جریان ندای ایرانیان کیست‌اند؟ اگر بنا است فضایی برای تحرک سیاسی باز شود، چرا با همراهی بزرگان و چندین چهره میان‌سال خوش‌سابقه و توانمند که مجال فعالیت هم دارند حزبی تأسیس نشود؟ کدام حزب موفق در قرن اخیر در ایران تأسیس‌شده است که چندین چهره تراز اول میان مؤسسان آن نبوده‌اند؟ »(2)

این اقدامات به حدی تند بود که صدای همه را در آورد. اما این رفتار در مقابل منقتدان در درون جریان اصلاح طلبان تازگی ندارد. رفتارهای افرادی همچون محمد سلامتی، بهزاد نبودی از سران حزب مجاهدین انقلاب اسلامی، سعید حجاریان و دیگر افراد حزب مشارکت در دوران اصلاحات به طور مشخص قابل فهم و ارزیابی است. در واقع اسلوب رفتاری اصلاح طلبان را می توان در برابر منتقدین به مکانیزم سه گانه ی تمسخر، ارعاب و فریب تقسیم بندی کرد. مکانیزمی که در مجلس ششم به شدت مورد استفاده ی سران اصلاح طلب مجلس قرار می گرفت. بهمن اخوان یکی از اعضای کمیسیون اصل 90 مجلس در مورد این رفتار انحصار گرایانه بهزاد نبوی این چنین بیان می دارد : « در طول فعالیت مجلس ششم بهزاد نبوی پس از مصاحبه، نطق پیش از دستور یا تذکر نیروهای اصول گرای مجلس بلافاصله به آن ها مراجعه کرده و با استفاده از مکانیزم سه گانه ی تمسخر، ارعاب و فریب تلاش کرد تا عناصر دلسوز مجلس را از پیگیری مطالبات واقعی مردم و دفع از آرمان های امان و انقلاب دلسرد و پیشمان کند.» (3) این برخورد ها تا جایی ادامه داشت که حتی مجید انصاری دیگر عضو ارشد اصلاح طلبان نیز از آن در امان نبود و بهزاد نبوی به عنوان موافق طرح سه فوریتی اصلاح قانون انتخابات به انصاری که مخالف لایحه ی مذکور بود، گفت : « تو عضو هیأت رئیسه دوم خرداد هستی؛ وقتی علیه این طرح صحبت کنی باید استعفا کنی. »(4)

اما آنچه که باید به عنوان نتیجه گیری در این نوشتار اشاره گرددایت است که: « سیاست های دوگانه ی اصلاح طلبان در برخود با منتقدین همیشه پاشنه ی آشیل جریان چپ یا اصلاح طلبی است ». از سویی شعار زنده باد مخالف من سر می دهند و در رسانه های مختلف به آزادی بیان و اندیشه اشاره دارند و آن را مهمترین اصل جامعه پذیری اسلامی می دانند و از سوی دیگر بزرگترین هجمه های رسانه ای و تبلیغاتی را علیه هر فردی که مخالف اندیشه هایشان باشد، اعمال می نمایند. این دوگانگی جریان اصلاح طلبان در برابر منتقدان ناشی از نداشت مانیفست مطلوب و مشخص میان این جریان و گفتمان اصلاح طلبی است. جریانی که تمام اهمیت رفتاری را نه در توسعه ی سیاسی جامعه بلکه داشتن قدرت ارزیابی می کند . در واقع اصلاح طلبی نه درگذشته و نه در امروز هیچگاه تعریف مشخصی نداشته و برهمین اساس هر کس می تواند خود را به دستگیره های این گفتمان بچسباند و هر حرفی را در لباس اصلاح طلبی بیان دارد . افتی که در آینده ی نزدیک یقیناً موجب ازبین رفتن همین تعداد پایگاه اجتماعی آنان خواهد شد.

 

  • پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری : 19 /04 /1379
  • روزنامه ی اعتماد، 5/6/1393
  • روزنامه ی کیهان، 21/12/1380
  • روزنامه ی جام جم، 30 /08/1380

 

منتشر شده در :

ماهنامه ی همشهری ماه

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

You may use these HTML tags and attributes:

<a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>