پس از پایان جنگ جهانی دوم، اعلامیه ی جهانی حقوق بشر توسط فاتحان جنگ در مجمع عمومی سازمان ملل به تصویب رسید. میثاقی که قرار بود در آن حقوق مدنی، سیاسی، اجتماعی و حداقلهای حیات یک انسان لحاظ و سندی برای احیای انسانیت در هر جای جهان فارغ از نژاد، ملیت، جنسیت و غیره باشد. اما پس از گذشت زمان این سند مبدل به هر چیزی شد مگر اعلامیه جهانی حقوق بشر. در واقع اعلامیه ی حقوق بشر در برابر افکار نژاد پرستانه ی نازیها و دیگر کشورهای آپارتاید در جهان تنظیم گردیده بود. اما آنچه که در عمل صورت پذیرفت، دست درازی استکبار به این سند به عنوان نمادی برای موج سواری بر افکار عمومی جهان و توجیه رفتارهای دوگانه و چندگانه ی خود علیه ملتهای جهان بود. بر همین اساس پس از جنگ سرد و ایجاد نظام تک قطبی جهان، بلوک غرب به سرکردگی آمریکا و به همراه کشورهای عضو اتحادیه اروپا شعارهای زیبایی را از درون این اعلامیه استخراج کردند تا بتوانند فشارهای خود را بر علیه مخالفان و معارضان نظام لیبرال سرمایه داری ایجاد نمایند. لذا در این نوشتار به بررسی موضوع نقض اعلامیه حقوق بشر در شهر فرگوسن ایالت متحده ی آمریکا و رفتار دو گانه ی این دولت نسبت به چنین حوادثی میپردازیم.
آمریکا به همراه تعدادی از کشورهای عضو اتحادیه اروپا چند سالی است که با تمام قدرت در رسانههای خود به فرافکنی رسانه ای دست زدند و مطالبه ی اجرای حقوق بشر را در تمامی جهان خواستار شدند. تا جایی که بر اساس فشارهای این جریان کمیسیون حقوق بشر به شورای حقوق بشر در سازمان ملل تبدیل گردید. بر همین اساس و با شکل گیری این شورا، دولتهای غربی بتوانند ضمن استفاده ی ابزاری از این نهاد بینالمللی، وجهه ی قانونی به اعمال شنیع خود در جهان دهند. در واقع ایالت متحده آمریکا به ظاهر دیپلماتی و متناقضانه ی همیشگی خود، مخالف شکل گیری شورای حقوق بشر بود و در رأی گیری آن در 15 مارس 2006 همراه با رژیم کودک کش صهیونیستی رأی به مخالف با تشکیل این نهاد بینالمللی داد؛ اما حمایتهای پشت پرده از راه اندازی چنین نهادی و نیز واسطه گرایی این شورا برای توجیه رفتارهای دوگانه، استفاده ای بود که این کشور از این شورا در سالهای بعدی شکل گیری خود، نمود. بر همین اساس آمریکا با حمایتهای مختلف از این نهاد و مصوبات آن، توانست مخالفان و معارضین تفکر لیبرال سرمایه داری و نظام تک قطبی پس از جنگ سرد را با حربهها ی حقوق بشری به کنار و موجی از انتقادهای رسانه علیه آنان به راه بی اندازد. در واقع ایالت متحده ی آمریکا که خود بارزترین ناقض حقوق بشر است، در حال حاضر با استفاده از رسانههای مختلف سمعی و بصری در جهان به عنوان دایه دار و سکاندار دفاع از حقوق بشر تلقی میگردد و با اغوا گریهای سیاسی، دیپلماتی و رسانه ای خود علاوه بر آنکه رفتار جنایتکارانه ی خود را میپوشاند، دولت خود را به عنوان بزرگترین مدافع حقوق بشر معرفی مینماید. اما آمریکا همیشه نمیتواند به رفتارهای متناقض خویش را در جهان سرپوش دهد. کشتار مردم مظلوم و بیگناه هیروشیما و ناکازاکی، کشتار مردم مقاوم ویتنام، حمله به عروسیها و مجالس مردمی در افغانستان و عراق، دفاع از دولت تروریستی صهیونیستی، دفاع از کادرهای ارشد گروههای تروریستی همچون داعش، جبهه النصره و… بخشی از این رفتار پلید آمریکا است که توسط افکار عمومی جهان شناخته شده است. در همین راستا کشته شدن یکی از شهروندان سیاه پوست و افریقایی تبار به دست پلیس شهر فرگوسن ایالت میسوری آمریکا، موجی از انزجار را در این شهر علیه دولت نژاد پرست ایالت متحده ی آمریکا ایجاد کرد. دولتی که بیش از 11 میلیون از مهاجرینش هیچ نوع اقامتی از او دریافت ننمودهاند و در زندانی کردن سیاهپوستان برای خویش به عنوان یک جریان استکباری، اولویت قائل میگردد. به طوری که سیاهپوستان و آفریقایی تبارهای این کشور با داشتن 13 درصد از جمعیت کل آمریکا، بیش از 28 درصد از تعداد بازداشت شدگان ایالت متحده را تشکیل میدهد. بر همین اساس پس از کشته شدن نوجوان آفریقایی در این شهر، مردم خسته از رفتار متناقض آمریکا اقدام با برگزاری راهپیمایی مسالمت آمیز خواستار محاکمه عامل جنایت این نوجوان شدند. اما جوابی که از مسئولین دولتی آمریکا دریافت کردند چیزی جز برخورد محکم و سخت پلیس با تظاهر کنندگان و نیز استفاده از خشنترین ابزار سرکوب راهپیمایی همچون ماشین آبپاش، گلولههای پلاستیکی، گاز اشک آور و…، نبود. لذا این رفتار خَشِن و دور از آزادی بیان و نظام مطالبه گری مردم، خشم فراوانی را در جامعه ی سیاسی این کشور به وجود آورد و آتش زیر خاکستر چنین وقایعی را دوباره شعله ور نمود. مردمانی که تبرئه ی قاتل ترایون مارتین ( نوجوان 17 ساله ی سیاه پوست شهر سنفورد)، مریای کاری (زن 34 ساله ی سیاه پوستی که قربانی بد بینی پلیس آمریکا شد)، داریوس سمیفور (نوجوان 13 ساله ی آمریکا) را توسط دستگاه قضایی این کشور در سال گذشته مشاهده کرده بودند؛ دیگر تحمل رفتار متناقض جدیدی را در آمریکا نداشتند و با حضور گسترده در شهرهای مختلف آمریکا، حمایت خود را از تظاهر کنندگان شهر فرگوسن به نماش در آوردند. این اقدامات و دفاع از محاکمه ی قاتل براون (جوان 18 ساله ی سیاه پوست شهر فرگوسن) به جایی رسید که اعتراضات به بحرانی امنیتی و ملی در این کشور تبدیل شد. بحرانی شدن این واقعه به همراه حضور گارد ملی و ارتش آمریکا نیز نه تنها نتوانست از شدت و خسارتهای آن بکاهد بلکه در فوران شدن خشم ملی و منطقه ای مردم آمریکا نقش بسزایی داشت. تا جایی که همراه شدن فعالان حقوق بشر آمریکا با راهپیمایان و تظاهر کنندگان، کمپهای مختلفی را به وجود آورد.
برخلاف همیشه، سران دولت آمریکا هیچ واکنشی نسبت به کشته شدن براون نشان ندادند و آن را یک مسئله ی داخلی برای افکار بینالمللی مطرح نمودند. کشوری که با داشتن بزرگترین رسانههای تبلیغاتی در جهان، کوچکترین رفتار دولتهای غیر همسوی خود را چنان بزرگ مینمایند که افکار عمومی جهان منتظر جنگ جهانی دیگری هستند. در واقع آمریکا با محکوم کردن حقوق بشر اسلامی، اعدام قاچاقچیان و متجاوزین به عرض و ناموس مردم در کشورهایی همچون جمهوری اسلامی ایران موجی از اتهامات را روانه ی این نظام مینمودند، به مقابله ی پیش دستانه در برابر افکار بینالمللی زد و داخلی خواند آن گامی بود که سیاست مداران این کشور برداشتند. در همین راستا جمهوری اسلامی ایران میتوانست همچون گذشته شعار اصلی خود که مدافع مظلومان در سراسر جهان است و ظلم پذیری و ظالم بودن را محکوم و نوک پیکان افکار عمومی جهان را متوجه این رفتار متناقض دولت آمریکا نماید. اما بر خلاف انتظار، سکوت رسانههای دولتی، عدم ورود وزارت خارجه ی جمهوری اسلامی ایران به این مسئله بر خلاف دولت آمریکا که هر نوع رفتار دستگاه قضایی کشور را در برابر قاچاقچیان و فروشندگان مواد مخدر محکوم میکنند، همه و همه موجی از غفلت را در دولتمردان دولت یازدهم به وجود آورد تا جایی که مردم جهان به طور حتم به سکوت جمهوری اسلامی ایران منتقدانه نگاه خواهند کرد و ارزیابی ضعیفی از موضع گیری نهادهای سیاسی و حتی مدنی کشور نسبت به چنین فاجعه ی انسانی در آمریکا خواهند داشت.
اما آنچه که باید در نتیجه به آن اشاره کرد، موضع گیری و فعال سازی وزارت خارجه و دیگر نهادهای سیاسی جمهوری اسلامی ایران در مجامع بینالمللی است تا ضمن آنکه پاد زهری مناسب به سم پاشی رسانه ای دولت آمریکا علیه خود باشد، افکار مردم جهان را به رفتار متناقض دولت آمریکا در این زمینه آشنا و جمهوری اسلامی ایران را به عنوان تنها کشور مستقل و مدافع اصلی حقوق بشر در جهان معرفی نماید. رفتاری که دفاع از مظلوم و مقابله با ظالمان جزوی از گفتمان اصلی انقلاب اسلامی ایران در سه دهه ی گذشته بوده و هست و به آن میبالد. لذا ورود وزارت خارجه و به تبع آن فعال شدن رسانههای دولتی میتواند علاوه بر آنکه قدرت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را در جهان به نمایش گذارد، پاسخی مناسب به رفتار اغواگرایانه ی دولت آمریکا در سه دهه ی گذشته باشد. پاسخی که جای آن در برنامههای کلان دولت خالی است و میتواند برگ برنده ای توسط جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات پیش روی خود به حساب آید.
منتشر شده در :
پایگاه محراب