وقتي سرهنگ نيستي!!!

صبحي کلي راه رفتم، خسته از اينکه چرا بد قولي؟ داشتم ميرفتم کارت عابر بانک ت.ج.ا.ر.ت را تمديد کنم، گفتم شايد خدا کمک کرد اين کارته تمديد شه، آخه بايست پول مردم و مي ريختم به کارتشون، گفتم بدقول شدم باهاش، داشتم مي آمدم از مترو بيرون که برم دفتر مرکزيشون، يکدفعه يک فرد آفريقايي…

خواندن ادامه