در چند روز اخیر شاهد بودیم ائتلاف نظامی – امنیتیای از سوی عربستان شکل گرفت تا اوضاع یمن را به سود خود مدیریت کند. در این ائتلاف به رهبری عربستان ده کشور از کشورهای جغرافیای جهان اسلام همپیمان گردیدند تا علیه انقلاب مردمی یمن ایستادگی کنند. در واقع عربستان ناگهان متوجه شد حیات خلوتش ظرف چند سال از دستش خارج و در اختیار انقلابیها یمنی قرار گرفت در این نوشتار به بررسی این اوضاع میپردازیم .
*منصور هادی بر ملت یمن تحمیل شد
بعد از آنکه عبدالله صالح مستقیماً توسط عربستان حمایت و یمن تبدیل به حیات خلوت این کشور جهت آموزش و تسلیح گروههای تروریستی تکفیری گردیده بود، در ادامه خیزش مردمی منطقه و ایجاد بیداری اسلامی ایران در غرب آسیا و شمال آفریقا شعلههای این بیداری به یمن رسید و دامن دیکتاتور یمن را گرفت تا جایی که ظرف مدت کوتاهی ملت یمن توانستند علی عبدالله صالح را از قدرت خارج نمایند. اما این بار نیز عربستان نگذاشت نزدیکترین کشور منطقهای و به عبارت دیگر حیات خلوتش به دست مردم مخالفت حاکمیت عربستان یعنی آل سعود بیفتد. بر همین اساس طرح شورای همکاری خلیجفارس از سوی این کشور ارائه گردید و معاون علی عبدالله صالح، عبدربه منصور هادی به ملت یمن تحمیل و ناگهان منصور هادی رئیسجمهور یمن شد. همین کافی بود تا ملت مبارز بدانند برای به ثمر نشاندن اقدامات خود راهی طولانی دارند. اما استحکام و هدف والایشان آنان را از دستیابی به آرمانشان منصرف نساخت.
*یمن به موج دوم بیداری اسلامی رسید
موج جدید بیداری اسلامی در یمن این بار با قدرت بیشتر و با رهبری جریان انصار الله و با شعار مقابله با تروریسم و قطع نفوذ بیگانگان به میدان بازگشت و توانست با همکاری دیگر جریانات سیاسی به حکومت وابسته منصور هادی پایان دهد. در واقع منصور هادی که میدانست دیگر هیچ جریان داخلی مستقل از کشورهای منطقه او را نمیخواهند مجبور به استعفا گردید و با قبول استعفایش توسط مجلس یمن، وی از قدرت به صورت رسمی کنار رفت.
اما از آنجا که امکان داشت بار دیگر توطئهای دیگر توسط عربستان یا دیگر کشورهای منطقهای و فرا منطقهای صورت بپذیرید وی تحت حفاظت امنیتی در محل زندگیاش در صنعا نگهداری میشد تا جایی که دیدارهای سیاسی او طبق روال عادی برقرار بود و میتوانست با هیئتهای دیگر کشورها و فعالان بینالمللی ملاقات کند . برخلاف توافق صورت پذیرفته و با دخالت عربستان منصور هادی از محل اقامت خود در صنعا با لباس مبدل خارج و به سمت عدن حرکت نمود. رخدادی که در این بین باید به آن پرداخت و توجه داشت خشنودی جریانهای جبهه استقلالطلب مناطق جنوبی بود تا با آمدن عبدربه منصور هادی به عدن جداییطلبی خود را رسماً اعلام نمایند. اما برخلاف انتظارشان منصور هادی نه تنها از جداییطلبی حمایت نکرد بلکه به یمن یکپارچه و متحد تأکید نمود و خود را رئیسجمهور قانونی و شرعی! یمن نامید. البته این اقدام منصور هادی بر اساس میل باطنی نبود زیرا یمن یکپارچه بزرگترین منفعت برای عربستان است تا با کمترین هزینه بتوانند این منطقه را به عنوان حیات خلوت محاسبه نموده و ژئوپلیتیک ترین منطقه شبهه جزیره در چنگال خود محفوظ نگه دارد.
در همین راستا انصار الله اقدام منصور هادی را خطایی بزرگ و خلاف توافق اعلامشده و قانون اساسی اعلام کرد و به او هشدار دادند ایستادگی منصور هادی بر مواضع ریاض سبب میگردد دستش به خون بیگناهان آلوده و جنگ داخلی شروع شود. از سویی گروههای تروریستی داعش و القاعده یمن که خطرناکترین شاخه این سازمان تروریستی است فعالتر و آزادانهتر دست به اقدامات تروریستی زده و سلسله حمات خود را در صنعا و دیگر مناطق یمن آغاز نمودند تا بدینوسیله امکانات زیرساختهای حداقلی موجود در یمن بهوسیله این حرکات همچون لیبی و سوریه از بین روند و ملت یمن بزرگترین خسران تاریخ خود را از انقلاب مردمی بپذیرد.
لج بازی منصور هادی و حمایت عربهای حاشیه خلیجفارس به ویژه عربستان تا آنجا پیشرفت که سفارتهای کشورهای مختلف دفاتر خود را در صنعا تعطیل و در عدن بازگشایی نمودند. رخدادی که میتوانست به دوقطبی سازی ملت یمن و عربستان بیشتر کمک کند و سرکوب ملت راحتتر صورت بگیرد. در واقع عربستان با این اقدام خواست مانع از شکلگیری یک یمن مستقل در کنار خود شود. اما برخلاف انتظار ناگهان در یک حرکت برنامهریزی شده و هماهنگ نیروهای مردمی انصار الله و همپیمانان سیاسی احزاب داخلی و ارتش یمن در حملهای هماهنگ توانست به عدن وارد شده و کاخ اسکان منصور هادی محاصره گردید. در همین حین اخبار منتشره خبر از فرار منصور هادی از عدن میداد. عدهای فرار او را به سمت جیبوتی تأیید و عدهای دیگر مسیر دریایی به سمت منطقهای نامشخص اعلام مینمودند. در حالی که منابع معتبر خبر از حضور منصور هادی در یمن میداد و همین کافی بود تا کمیتههای مردمی برای دستگیری این شخص جایزه بزرگی تعیین نمایند. در واقع منصور هادی این بار در نقشی باز میکرد تا ضمان دخالت آشکارتر عربستان در امور یمن باشد و بدینصورت حرکات عربستان علیه ملت یمن در افکار عمومی منطقه نوعی مقبولیت پیدا نماید.
*ملک سلمان برخلاف نظام بینالمللی حمله نظامی کرد
در چنین زمانی ناگهان بدون اعلام قبلی و حتی بینالمللی عربستان سعودی حملات هوایی خود به شهر صنعا را آغاز و یمن را مورد تهاجم نظامی قرارداد. ملک سلمان پادشاه عربستان نام این عملیات را عاصفه الحزم یا همان طوفان قاطع نامید. طوفانی که قرار بود در برابر صفوف ملت یمن ایستادگی کند و حرکت رو به استقلال این کشور را در هم شکند. اما برخلاف انتظار ناگهان عدهای که در ارتش یا نهادهای دیگر هنوز با ملت یمن همراه نبودند به صفوف ملت برای دفاع از یمن پیوستند و به عبارت دیگر « عدو سبب خیر شد». حال جای بررسی که آیا عربستان با این همه هجمه رسانهای در چند روز اخیر آیا واقعاً به دنبال برقراری دمکراسی و مشروعیت به رئیسجمهوری یمن بود یا خیر؟ زیرا بلعکس این رفتار در چند سال اخیر از سوی این کشور رخداده است. حمایت از گروههای تروریستی در برابر نظام مشروع سوریه و شخص بشار اسد، عدم دخالت در امورات تونس و دیگر کشورهای که در آن بیداری اسلامی صورت پذیرفت خود گواه این مدعاست هرگونه اقدامی در یمن فقط و فقط بر اساس قدرتطلبی آل سعود و ترس این حکومت از شکلگیری یک یمن مستقل در کنار بزرگترین منو کراسی منطقه غرب آسیا بوده است.
مستند دیگری که حکومت عربستان بهوسیلهی آن حمله خود را در یمن آغاز کردند فعالیت نیروهای مقاومت و به ویژه جمهوری اسلامی ایران است. کشوری که در چند سال گذشته سعی نمود بدون هیچ دخالتی در امورات کشورهای منطقه به کمک مستضعفین بیاید و هر نوع کمکی در مبارزه مستضعفین با ظالمان را دریغ نکند. برای این کشور حمایت از اهل سنت با حمایت از شیعیان در برابر ظالمان فرقی نمیکند و حتی در برابر آرمان آزادی فلسطین به صورت رسمی هر گروه مخالف علیه اسرائیل را حمایت نمود و هیچ چشمداشت سیاسیای به آنان نداشت. حمایت از حماس و دیگر گروههای مقاومت در فلسطین نمونهی بارزی از این اقدامات است. اما به ناگاه پس از محاصره رژیم صهیونیستی در منطقه پس از موج اسلامخواهی یا همان بیداری اسلامی، محور عبری – عربیای علیه ملتها به میدان مبارزه آمد. محوری که در ابتدا خود را با ظاهر دین تزئین نمودند و بر آن بودند شریعت اسلامی را در جوامع اسلامی پیادهسازی نمایند. اما به ناگاه هر چه اجرا کردند چیزی غیر از شریعت دینی بود. کشتن انسانهای بیگناه و ملتهای مظلوم به ویژه زنان و کودکان توانست موجی از تنفر و اسلام هراسی را در جهان ایجاد کند. در این راهبرد که با حمایت عربستان، قطر، ترکیه، اسرائیل و دیگر کشورهای منطقهای و فرا منطقهای عملیاتی گردید سه هدف مهم برنامهریزی شد:
۱٫ دور ساختن تهدید علیه رژیم صهیونیستی و بقای این رژیم
۲٫ نابودسازی زیرساختهای اساسی کشورها و فرسایش آرامش جانی ملتها
۳٫ از بین برد روحیه اسلامخواهی و ترویج اسلام هراسی
همانطور که در بالا بیان شد برای پیمودن هدفهای فوق گامهایی برنامهریزی شد که نظام جمهوری اسلامی ایران مستقلاً بدون هیچ چشمداشتی در برابر این اهداف ایستادگی کرد. جمهوری اسلامی ایران رسماً اعلام نمود هیچگاه و تحت هیچ شرایطی حاضر نخواهد بود امنیت اسرائیل این غده سرطانی و منحوس در منطقه تأمین شود و از هر راه ممکن و مشروعی که بتواند در نابودی این رژیم گام برمیدارد. از سویی از ابتدای انقلاب اسلامی در ایران شعار حمایت از مستضعفین اساس باور امام راحل و ملت مبارز ایران بود. جمهوری اسلامی ایران پس از کشف سناریوی غرب و مرتجع منطقهای برای نابودی زیرساختهای کشورهای مقاوم در برابر عملاً صهیونیستی به کمک این کشورها شتافت و در کنار آنان به امدادرسانی درمانی و انتقال تجربیات دفاعی همت نمود. اما این انتهای اقدامات جمهوری اسلامی ایران نبود. مهمترین سناریوی جمهوری اسلامی ایران در برابر هدفهای معاندان استقلال ملتها، برخورد با موج اسلام هراسی بود. موجی که اساس اسلام راستین را نفی مینمود و این اندیشه را به جوانان جهان انتقال میداد که اسلام دینی خشن و جنایت طلب است و هیچ عطوفتی در آن وجود ندارد. راهبردی که جمهوری اسلامی ایران در برابر چنین اقدامی در پیش گرفت دو صورت داشت:
الف) اقدام روشنگرایانه و انتقال واقعیتهای موجود در منطقه به افکار عمومی جهان
ب) نگارش نامه مقام معظم رهبری خطاب به جوانان اروپایی و آمریکای شمالی جهت خنثیسازی تبلیغات مسموم غرب علیه اسلام و هدایت آنان به مطالعه و دریافت از منابع اصلی
بر همین اساس نظام گفتمانی انقلاب اسلامی توانست میان ملتهای منطقهای نفوذ و گسترش یابد. در واقع حقگرایی و حقطلبی جمهوری اسلامی ایران در کنار ایستادگی سبب افزایش نفوذ و قدرت ایدئولوژیکی جمهوری اسلامی ایران در منطقه به ویژه مناطق محور مقاومت گردید.
در چنین زمانی هیچگاه مخالفان انقلاب اسلامی نخواهند گذاشت اینچنین گفتمانی حوزه نفوذش بیشتر گردد و با هر بهانهای دست به مقابله این حوزه گفتمانی میزنند.
فرجام سخن:
حمله به یمن نه برای دفع انقلاب اسلامی ایران از حیات خلوت عربستان بود نه برای قدرت گرفتن حوثیها بلکه فقط و فقط مبارزه با موج جدیدی از بیداری اسلامی است که هدف اصلیاش کسب استقلال و آزادی ملی و مبارزه با آرمان بزرگ نابودی صهیونیسم. درواقع عربستان سعودی با حمایت دیگر کشورهای مرتجع منطقهای بازیای را در یمن شروع کرد که عاقبتش فاجعه انسانی بزرگی به دنبال خواهد داشت. بر همین اساس باید گفت، عربستان پازل ژاندارمی خود در منطقه را به نحو احسن اجرایی نمود اما باید بداند انصار الله دارای پایگاه قوی از ملت یمن است و ملت یمن در این موج از بیداری اسلامی پشت انصار الله قرار دارد و سناریوی لیبی و سوریه نمیتواند مانع از دستاورد بزرگ این جریان اسلامی گردید. از سویی خطرات زیادی همچون تهدید پاسخ نظامی از درون عربستان و حتی همپیمایانش به گوش میرسد تا جایی که اگر یمن بخواهد اهداف بزرگی در امارات یا قطر را مورد هجمه نظامی قرار دهد اقتصاد چندسالهی این دو کشور بهطور کامل نابود خواهد شد . در نتیجه باید گفت ضمن ریسک بزرگ عربستان در این نبرد و خطرات پاسخ انصار الله و ارتش یمن به این اقدامات، اتحاد گروههای مختلف یمنی در برابر عربستان از دستاوردهای این تجاوز رسمی بینالمللی خواهد بود.تا جایی که اخبار منتشر گواهی میدهند نیروهای مردمی و ارتش پس از حمله عربستان و ائتلاف به اصطلاح عملیات طوفان قاطع، گروهگروه برای دفاع از یمن واحد به پادگانها میپیوندند و علمای یمن فتوای جهاد دفاعی صادر نمودند. لذا آینده باید منتظر بود تا دید عربستان از این اقدام درسی خواهد گرفت که دیگر سعی در ژاندارمی منطقه نکند یا این بار نیز پروژه لیبی میتواند پیادهسازی گردد.
منتشر شده در :
امت اسلامی