سیاست خارجه جمهوری اسلامی ایران درسند چشم انداز و برنامه پنجم

چشم انداز بیست ساله جمهوری اسلامی ایران، مسیر کلی و جهت گیری کلان کشور را تا سال ۱۴۰۴،در چهارچوب اصلی خود یعنی رشد و شکوفایی کشور و میل به سمت تحقق آرمان و اصول قانون اساسی است که در فرازی از آن بیان گردیده است :

«با اتکا به قدرت لایزال الهی و در پرتو ایمان و عزم ملی و کوشش برنامه ریزی شده و مبرانه جمعی و در مسیر تحقق آرمان ها و اصول قانون اساسی، در چشم اندازی بیست ساله : ایران کشوری است توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی، قناوری در سطح منطقه، با هویت اسلامی و انقلابی، الهام بخش در جهان اسلام و با تعامل سازنده و مؤثر در روابط بین الملل. جامعه ایرانی در افق این چشم انداز چنین ویژگی خواهند داشت :

ـ الهام بخشی، فعال و مؤثر در جهان اسلام با تحکیم الگوی مردم سالاری دینی، توسعه ی کارآمد، جامعه اخلاقی، نو اندیشی و پویایی فکری و اجتماعی، تأثیرگذار بر هم گرایی اسلامی و منطقه ای بر اساس تعالیم اسلامی و اندیشه های امام خمینی (ره)

ـ دارای تعامل سازنده و مؤثر با جهان بر اساس اصول عزت، حکمت و مصلحت» (پایگاه اطلاع رسانی ۱۴۰۴)

که این ویژگی ها با درک تبیین صحیح و کامل از قدرت و توان ملی، شرایط و مقتضیات محیط های داخلی و خارجی، شناخت فرصت ها و تهدیدهای موجود بسیار حائز اهمیت است زیرا سند چشم انداز پس از تأیید مقام معظم رهبری به کلیه دستگاه ها و نهادهای جمهوری اسلامی ایران ابلاغ گردیده است که مهمترین آن قرار گرفتن جمهوری اسلامی ایران در رتبه یک منطقه و تبدیل شدن به کشوری توسعه یافته است در عین حال که حفظ هویت اسلامی – انقلابی، الهام بخشی درجهان اسلام، دارای تعامل سازنده و مؤثر با سایر کشورها در روابط بین الملل، است.

یکی از مهمترین شرایط نیل به بندهای سند چشم انداز ۱۴۰۴ انتخاب فرآیند مناسب برای اعتلای موقعیت با رویکرد جامع، بلند مدت و راهبردی در سیاست خارجه است که این نیازمند درک و تشخیص صحیح اوضاع و شرایط فعلی و آینده منطقه و جهان است.

چالش های موجود برای جمهوری اسلامی ایران، کشور را دچار وضعیت های مختلف و موقعیت های جدید کرده است و انتخاب های جدیدی را برای تصمیم گیران سیاست خارجه مطرح نموده است. بر اساس الزامات مطروحه در سند چشم انداز توسعه ایران به دلیل نقش تمدنی، ایرانی و اسلامی و فرهنگی و اقتصادی و ژئوپلتیک و ژئو استراتژیک و نقشی که در کل این حوزه اعم از آسیای مرکزی و قفقاز و خلیج فارس، شبه قاره و خاورمیانه دارد ضرورتی اجتناب ناپذیر برای تقویت منطقه آسیای جنوب غربی دارد. در صورت دستیابی ایران به این قدرت در منطقه، منطقه قادر به بلوکه سازی برای اهداف نظام مقدس اسلامی است و این منطقه می تواند به مکانی تبدیل شود که تأثیرگذاری شدیدی بر مناسبات جهانی میان قدرت های استعماری و استکباری خواهد داشت.

بر اساس نظریات پژوهشگران سیاست خارجه برای رسیدن به اهداف چشم انداز ۱۴۰۴، جمهوری اسلامی ایران ناگزیر است اقدامات ذیل را انجام دهد:

الف) چهره سازی و مقبولیت

ب ) مدیریت دگرگونی هنجاری، به صورت پویا، منعطف و شبکه ای

ج ) اعتمادسازی و قابل پیش بینی بودن

د ) ایفای نقش نمونه ساز و شکل دهنده منطقه ای

هـ ) ایجاد دستگاه دیپلماسی حرفه ای ( واعظی، ۱۳۸۷ : ۷۰)

بدیهی است تعامل سازنده و مثبت ج.ا.ایران در منطقه با محدودیت ها و موانع متعددی نیز مواجه است از یک سوی کشورهای فرامنطقه ای استعماری در منطقه حضور دارند و از سوی دیگر برخی از کشورهای منطقه ای همچون رژیم سعودی در حال جلوگیری از نفوذ ایران اسلامی مقتدر در منطقه هستند و تمام تلاش خود را برای محدودسازی این اقتدار به کار می گیرند. یکی دیگر از محدودیت های اقتدارآفرینی نظام اسلامی در منطقه حضور رژیم منحوس صهیونیستی است که با حمایت کشورهای فرا منطقه ای نفس می کشد و تمام تلاش خود را اعم از ترور، تخریب، جریان سازی رسانه ای و… به کار می برد و حتی با کشورهای به ظاهر اسلامی در این زمینه همکاری فعالانه ای دارد. سیاست رژیم صهیونیستی در منطقه جلوگیری از شکل گیری مقاومت اسلامی، برهم زدن اقتدار ایران اسلامی، حفظ ساختارهای منوکراسی کشورهای حوزه خلیج فارس (بحرین، قطر، عربستان) و نفوذ اسلام واقعی و ظلم ستیز را در دستور کار خود دارد.

در قبال سیاست های معارض موجود جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک نظام برنامه دار و ایدئولوگ بایستی جهت مقابله با این سیاست ها راه هایی را برای خود تعریف نماید که نیازمند دستیابی به سایر مؤلفه های قدرت ملی باشد تا بتواند سطح قابل توجهی از قدرت در سطح منطقه را بدست آورد و در مسیر اعتلای موقعیت موفق باشد. عبور از شرایط موجود به سمت شرایط مطلوب مستلزم تدوین و اجرای راهبردهای مناسب و مؤثر است این راهبردها در گرو مطالعه و شناخت درست وضع موجود و درک اهداف و مأموریت ها وبررسی محیط داخلی و خارجی است. بدیهی است کاربرد مدیریت راهبردی می تواند بسیار مؤثر و کارساز باشد. این مدیریت بایستی استفاده صحیح از فرصت ها و تحولات جهان و منطقه است. (رضایی و همکاران، ۱۳۸۲: ۲۴)

در ادامه روند مدیریتی کلان سیاست خارجه، در اجرای اصل یک صدو بیست و سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، قانون برنامه پنجم توسعه مصوب شورای اسلامی در بهمن ۱۳۸۹ به دولت ابلاغ گردید فصل هفتم قانون برنامه پنج ساله به حوزه دفاعی، سیاسی و امنیتی مربوط است.

بر اساس ماده ۲۱۰ این قانون، وزارت امور خارجه موظف است با بهره گیری از نظرات کارشناسان کلیه سازمان ها و نهادهای مسؤول و به منظور اعتلای شأن، موقعیت، اقتدار و نقش جمهوری اسلامی ایران و استفاده از فرصت های اقتصادی در منطقه و نظام بین الملل و بسط گفتمان عدالتخواهی در روابط بین الملل، سیاست های مناسب را برای اجرایی نمودن ارائه دهد. چیزی که دولت دهم و یازدهم در کمترین سطح مطالبات مقام معظم رهبری و مفاد قانون برنامه پنجم را اجرایی نمودند در این زمینه معظم له می فرمایند:

«من تقویت روابط با آسیا را هم یک فصل بسیار مهم می دانم، بارها به دوستان در وزارت خارجه این را گفته ام که ما باید به آسیا یک نگاه جدی بکنیم. متاسفانه هنوز کسانی هستند که حتی معامله با روسیه را، معامله با مالزی را، با هند را جدی نمی گیرند. دوست نمی دارند. میل دلشان همیشه به یک کشور اروپایی است، و لو آن کشور اروپایی یک کشور درجه سه باشد – فرض کنید هلند یا دانمارک – آن را با معامله با چین و بر معامله با روسیه ترجیح می دهند! این یک خطاست. باید با آن مبارزه کنید؛ اگر در جایی وجود دارد آن را از وزارت خارجه بزدایید» (حضرت آیت الله خامنه ای، ۱۳۹۰: ۲۵)

در جای دیگر در زمینه خوشبینی مسؤولین سیاست خارجه دولت جدید در رابطه با کشورهایی همچون آمریکا و کشورهای اروپایی و نشستن برای به دست آوردن به راهکاری ارتباطی با آنان بیان می فرمایند: «آمریکائیها می گویند ما می خواهیم با ایران مذاکره کنیم. خب، سال ها است که می گویند می خواهیم مذاکره کنیم؛ این یک فرصتی نیست که برای ما به وجود آوردند. من اول سال گفتم که خوشبین نیستم. در مسائل خاص، مذاکره را منع نمی کنم – مثل مسئله ی خاصی که در قضیه ی عراق داشتیم، و بعضی از قضایای دیگر – لیکن من خوشبین نیستم؛ چون تجربه ی من این را نشان می دهد. آمریکائی ها، هم غیر قابل اعتمادند، هم غیر منطقی اند، هم در برخوردشان صادق نیستند. این چهار ماهی هم که از آن صحبت ما گذشت، همین را تأیید کرد؛ موضعگیری های مسئولان و دولتمردان آمریکا نشان داد که همین مطلبی که ما گفتیم – که گفتیم خوشبین نیستیم – درست است؛ خود آنها عملاً این را تأیید کردند. انگلیس ها هم یک جور دیگر، دیگران هم یک جور دیگر. تعامل با دنیا هیچ ایرادی ندارد، ما از اول هم اهل تعامل با دنیا بودیم؛ منتها در تعامل، طرف مقابل را باید شناخت؛ شگردهای او را باید دانست؛ هدفهای اساسی و کلان را باید در مدّ نظر داشت. ممکن است دشمنی سر راه شما را بگیرد، بگوید از اینجا نباید جلو بروید. سازش با او به این صورت نیست که شما قبول کنید، برگردید؛ هنر این است که شما کاری کنید که راهتان را ادامه دهید، او هم مانع کار شما نشود؛ والّا اگر چنانچه توافق و تفاهم به این معنا بود که او بگوید شما باید از این راه برگردید، شما هم بگوئید خیلی خوب، این که خسارت است. توجه به این جهات باید از سوی مسئولین و دولتمردان وجود داشته باشد.»

در مجموع با بررسی نکات مهم در این زمینه می توان گفت که برنامه های وزارت خارجه در سال های اخیر نشان دهنده اهتمام این وزارتخانه به موضوعاتی همچون تعمال چند جانبه، گسترش همکاری با همسایگان و کشورهای اسلامی، تنش زدایی و اعتماد زدایی در منطقه بوده است که در این راستا حضور جمهوری اسلامی ایران در سازمان هایی همچون اکو، شانگهای، اجلاس های مربوط به افغانستان، عراق، اتحادیه کشورهای حاشیه هند، دی هشت، سازمان همکاری های اسلامی و اتحادیه همکاری های آسیایی اشاره کرد؛ هر چند ریاست جمهوری اسلامی ایران بر کشورهای نم خود یک فرصت تاریخی است ولی با روی کار آمدن دولت جدید در زمینه اعتمادسازی برای کشورهای به ظاهر قدرتمند سیاسی از این فرصت تاریخی استفاده بهینه نشده و حتی از ظرفیت آن برای مقابله با تخلف بین المللی آمریکا در عدم پایبندی به معاهده مقر و پذیرش سفیر جدید ایران در سازمان ملل، استفاده ننموده است.

با رسیدن به آخرین سال قطار برنامه پنجم، چالش های موجود در جنوب غرب آسیا همچون تفاوت در ساختار سیاسی کشورهای منطقه، سطح نابرابر قدرت کشورهای منطقه ای، ملیت گرایی و قومیت گرایی، بی ثباتی سیاسی کشورهای منطقه، اختلاف سرزمینی، نگرش های امنیتی کشورها و حضور نیروی فرامنطقه ای، نه تنها کاهش نیافته است بلکه خشونت های موجود در کشورهای سوریه، عراق، افغانستان، پاکستان، آدربایجان، گرجستان، لبنان، ترکیه رو به فزونی یافته و سبب تهدیدات برای منطقه گردیده است که نشان دهنده عدم دستیابی جمهوری اسلامی ایران به قدرت مطلق منطقه و بلوکه سازی مناسب از آن است و این آسیب با بررسی های موجود به چند دسته تقسیم می شود :

1. عدم ایستادگی نهضت های انقلابی اسلامی در مقابل سیاست های منطقه ای آمریکا و اسرائیل بدلیل دسیسه های آنان و همکاری بعضی از کشور های منطقه ای به ویژه رژیم سعودی

2. عدم پیاده سازی الگوی جمهوری اسلامی برای کشورهای انقلابی

3. عدم استفاده از سقوط سران مرتجع وابسته به استکبار و مخالف ج.ا.ا از سوی مسؤولین با ادعاهای مختلف همچون بیداری انسانی

4. پیدایش و شدت گیری خشونت های سلفی گری در منطقه با حمایت های مالی رژیم سعودی

5. ضعف در تأثیرگذاری بر تولید هنجارهای مشترک فعال در فرآیند تصمیم سازی برخی از سازمان های منطقه ای

6. ایجاد اختلاف در میان بازیگران منطقه ای و استفاده غرب از این اختلافات

7. منازعات و بحران های سیاسی در بعضی از کشورهای منطقه ای

که با برنامه ریزی درست همچون، استفاده از ظرفیت های عضویت جمهوری اسلامی ایران در سازمان های منطقه ای، توانایی الهام بخشی انقلاب اسلامی در سطح منطقه همچون پیاده سازی نهضت های مقاومت، ریاست جمهوری اسلامی ایران بر جنبش عدم تعهد، ظرفیت های موجود پس از شکست برخی از سیاست های آمریکا و هم پیمانان او در منطقه در سال های اخیر (حوادث سوریه، افغانستان، عراق و…)، بیداری اسلامی در منطقه، می توان به اهداف چشم انداز ۱۴۰۴ رسید و گامی نو در منطقه غرب آسیا بر داشت و انقلاب اسلامی ایران را مقتدرترین کشور منطقه ای در جهان معرفی نمود.

 

منتشر شده در :

پایگاه خبری – تحلیلی جهان نیوز

گروه مطالعات راهبردی سراج بلیغ

برچسب‌ها:

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

You may use these HTML tags and attributes:

<a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>